ستم تا تولدش رو تبریک بگم . میدونی من واقعا از دستش ناراحتم ، نمیتونی تصور کنی چقدر ! اما نمیدونم چ
ستم تا تولدش رو تبریک بگم . میدونی من واقعا از دستش ناراحتم ، نمیتونی تصور کنی چقدر ! اما نمیدونم چرا لب باز نمیکنم و بهش نمیگم. گفتیم و خندیدیم اما در هر سکوت کوتاهی که بین جملهها اتفاق میافتد، دلم میخواست داد بکشم و بگم که چقدر از دستش ناراحتم ، بگم دلیلی بیار تا بتونم ببخشم و یا بفهمم که تقصیر تو نبوده ...
اما نمیتونم . شاید برات عجیب باشه که بدو
نی من با کسانی که دوستشون داشتم و برام مهم بودن هیچ وقت ، هیچ بگو مگویی نکردم، هر بار که واقعا رنجیدم سکوت کردم و دوکلفت کردن دایمی آلت،روش درمان کوچک بودن آلت،دارو بزرگ کننده تضمینی آلت
ر شدم ... دور شدم ...
این یک نقص خیلی